سالی که گذشت

ساخت وبلاگ

یک. از لحاظ درونی آرام تر بودم. دوره های کوتاه اضطراب داشتم، اما غالبا علت اضطراب را درمیافتم و بعد هم حلش می کردم... سالی که گذشت کم تر گریه کردم، کم تر اشکم درآمد. این گریه ی کم تر، جنبه ی خوبی دارد... در کل آرام تر بودم. این دو سه ماه آخر که چنان رهایی و وارستگی ای را تجربه کردم که نمودش را اطرافیان واضحا می بینند... دیگر این که... همچنان مثل یک راز از خودم مراقبت کردم...

دو. از لحاظ بیرونی تغییر محسوس و قابل عرضی به خصوص در روابطم نداشتم... توی خاندان پدری دو تا مرگ را تجربه کردیم، هر دو ناباورانه و بی وقت. اما احساس همبستگی زیادی که تجربه کردیم جزء خوشایندی هام بود...

سه. از لحاظ کاری هنوز توی کار جدیدم (بعد از نزدیک یک سال همچنان از واژه ی جدید استفاده می کنم!) جایگاه خودم را پیدا نکرده ام. دو سه تا دلیل داشت. یکی ش این بود که همکارهام برام تشخص و فردیت داشتند. همه را تبدیل کردم به صورت های خاکستری بی شکل و لامپ های تشخص فردی شان را خاموش کردم. برایم شده اند "اجتماع"ی که می توانم در این برهه کنارشان روی موضوعات انگیزه بخش کار کنم... در سال جدید تمرکزم روی خود کار خواهد بود...

چهار. از لحاظ تاریخی دو بازه ی سخت و پریشان را تجربه کردم. نتیجه ش اما همان آرامشی بود که در بند اول نوشتم...

پنج. به لحاظ تطبیقی حس خوش بختی 94 باهام نبود، اما استغنایی که آخرهای 95 بهش رسیدم، کم تر از خوش بختی 94 نبود...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1396 ساعت: 10:33