بحران های من

ساخت وبلاگ

از یک سال پیش قرار بود پایان نامه اش را برایم بفرستد برای کارهای نهایی. متن اولیه را هنوز هم ننوشته. انقدر بهش فکر کرده که از نوشتن عاجز شده! حالا هم که از انصرافش می گوید! بعد از آن همه زحمتی که کشیده...

بحران: یعنی چی که بعد از شش سال، بدون هیچ خروجی درمانده شده؟! حیرت زده ام!

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

شاید نیاز به انتحار دارم... امروز ذهنم خسته بود. با سین حرف زدم. گرچه او دلیل دیگری برایم چید، اما خودم فکر می کنم دلیل خستگی ذهنم، انرژی زیادی است که این مدت بهش تحمیل کردم. باید تمرکزم را بردارم از روی افرادی که انرژی ذهنی زیادی ازم می گیرند، اما فیدبک های متناسب را ازشان نمی گیرم... فکر کنم خستگی و این در و آن در کوبیدن ذهنم برای همین باشد؛ انرژی ای که صرف کرده ام، ما به ازایی در طرف مقابل نداشته... این ملال، برای من یک آلارم است: انرژی ذهنی ام را وقف چه یا که کرده ام؟!

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

متنم برگشت خورد. باورم نمی شد. هشت ساعت تلاش بی وقفه پشتش بود، به علاوه ی یک شب بی خوابی...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

مشاهده یادداشت خصوصی

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 62 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

الحمدلله رب العالمین

به تاریخ دوشنبه شانزدهم اسفند نود و پنج خورشیدی-شب

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

لباس ها و غذاها را پخش کردیم. دلم می خداست غذاها گرم می بودند. نشد. کارم طول کشیده بود. وقتی رسیدم فرصت گرم کردن شان نبود... اما آن جا که رفتیم دیدم مساله انگار غذای گرم و سرد نیست. یعنی تمام مساله، این نیست... یکی شان موقع برگشت ازم جدا نمی شد. احساس کردم لباس و غذا، مساله ش نیست... طردشدگی عا بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

با دو روز تاخیر، تولد ال را تبریک گفتم. انقدر خوش حال شده بود که از واژه ی "شگفت زده ام" استفاده کرده بود...

بحران: حالا باید منتظر بمانم و ببینم دختره ی کله شق، با این "شگفت زدگی" دوباره چه گندی به اعصاب هر دویمان و به رابطه مان می زند :)

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 58 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

وبلاگ شماره ی سه را بستم. این دو ماه اخیر کامنت ها غالبا سوال از مسائل شخصی م بود! در صورتی که فکر می کردم آن جا با مساله مندترین مخاطب های وبلاگی م طرفم! تاملات میان متنی: واقفم که حس کنجکاوی در همه ی آدم ها وجود دارد، واقفم که بعضی از همان سوال های شخصی از روی لطف/پی گیری/نگرانی بوده، اما "غالب" ک بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

عین.ر توی پست جدیدش از "زن نوین" نوشته بود. ایده ی اصلی اش را باور داشتم. ساده تر و گمراه کننده ترش را پیش تر توی "لذات فلسفه" خوانده بودم. تغییر ماهیت خواست ها و کنش های زن... اما در مورد امکان/امکانات "نوین" بودن زن در جامعه ی ایران ننوشته بود. این حلقه ی مهمی از تحلیل بود که ازش غفلت کرده بود... براش نوشتم، تا ببینم چه جوابی می دهد...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

پیش تر در مورد ف نوشته بودم پدیده ها را طبق نظام تکوینی کنت می فهمد. یعنی دید علمی و راه حل های علمی را بیش از هر چیز دیگری "درست" می داند. فکر می کردم یک جای این نوع تفکر می لنگد. چون قبلا نوشتم، توضیح بیش تر نمی دهم. فقط همین که دیروز متوجه شدم خیلی ها توی مخمصه ی علم گرایی و علم پرستی افتاده اند...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 20:02

اسفند را از فروردین، دوست تر دارم...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

چهار سال پیش قرار بود با میم کارهایی بکنیم. قرار بود من برای مجوز اقدام کنم و او بدون نوبت و تکلف های مرسوم، مجوزم را جلو بیاندازد. قرار بود روی فرهنگ عمومی کار کنیم. تقسیم کار این طور بود که کارهای نظری اش با من باشد، و میم اجرا کند. تیمی که تشکیل داده بودیم را گسترش می دادیم. حداقل هفته ای سه چهار ساعت در این باره تبادل نظر داشتیم... قرار بود دفترمان شبیه یک خانه ی مسکونی باشد. من اصرار داشتم تمام سالن و اتاق ها فرش شود. میم ایده هایم را قبول کرده بود. قرار بود هر اتاق را یکی  مان برداریم و اتاق بزرگ تر تحریریه مان باشد... توی چنین محیطی قرار بود من روی دغدغه ی خودم یعنی توسعه کار کنم. قرار بود این توسعه را ربطش دهم به فرهنگ و به خصوص فرهنگ عمومی... مصاحبه های مقدماتی را انجام داده بودم... میم هم قرار بود رصد کند و مسائل مرتبط را گوشزد کند. به ویژه قرار بود بخش اعظمی از گیر و دارهای اداری و اجرایی روی دوش او باشد... ما درگیر یک رویای واقعی بودیم، که ناگهان گروه از هم پاشید و آن رویا در نطفه خفه شد. کدورتی که پیش آمد را تلاش هیچ کدام از بچه ها از دلم بیرون نکرد. چهره ی میم توی ذه بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

شده ام مثل جوجه تیغی؛ خودم را جمع کرده ام تا به موقع تیغ هایم را پرت کنم!! بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

گرایش های مارکسیستی زیاد شده...

از نظر تاریخی اول و بعد روان شناختی توجهم جلب شده، بعد از این دو، از نظر جامعه شناختی هم.

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

کم کم باورم را به ندای قلب ها از دست می دهم؛ توی قلبم کسی را صدا کرده ام، که نشنیده...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

چهارشنبه آشوب بودم... 1. صبحم با خبر خودکشی ر شروع شد. از میان میله های مژه هام اشک هام می ریخت روی بالشم... 2. ساعت ده حالم داشت به تر می شد چون ب گفت "خودکشی" نبوده، "خودکشی ناموفق" بوده؛ اما با آقای شین بحثم شد. سر طرحی که زده بود و دو تا مورد غیراخلاقی داشت... من با سیاست های ... کاری ندارم، حتی گاهی احساس انزجار کرده ام نسبت به رفتارش، اما موافق نبودم چنین طرحی را کار کنیم. اگرپادرمیانی کاف.میم نبود، موهای سر هم را دانه دانه کنده بودیم. چون وسط خنده های بی معنی آقای شین گفته بودم ترجیح می دهم با یک گرافیست ناشی اما بااخلاق کار کنم. بهش برخورده بود! من بعد از سه سال هنوز دارم روی پایه ای ترین اصول کار چانه می زنم! 3. ساعت دو که درد دست مامان شروع شد، اصلا دو تای قبلی یادم رفت... 4. ساعت شش پ توی تلگرام پرسیده بود چرا در لفافه تهدیدش کرده ام؟ خیلی دلم می خواست سرش جیغ بکشم و زبان انتقادش را که بی موقع باز شده از بیخ و بن دربیاورم! به دو دلیل آرام تر با پیامش برخورد کردم. اول این که او نمی دانست چه روزی را گذرانده ام و بهش مربوط هم نبود؛ دوم و مهم تر هم این که من واقعا تهدیدش کرده بو بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

دیشب ح برایم نوشته بود "حواسم بهت هست"... قبل و بعدش هم چیزهایی نوشته بود، اما این جمله اش! فقط همین جمله اش! بعید می دانستم ح بتواند یا اصلا بلد باشد ادای چنین جمله ای را... حتی توی ذهنم ماند که بعدش نقطه ی تنها گذاشته بود، نه سه نقطه! تاملات میان متنی: از این جهت که ما مدام در حال توضیح دادن به هم هستیم، این یک پیشرفت در رابطه ی ما محسوب می  شود. من غالبا متانت، نیرمندی و صبرش را می ستایم، اما نمی دانم از کجای رابطه مان به بعد، یک تنش پنهان را با او حس و تجربه می کردم. دیشب بعد از این جمله انگار آن چیزها که بود دود شد و به هوا رفت. او آن برخورد مدبرانه ی ایرادگیر را نداشت، من هم احساس نمی کردم باید با تمام قوا خودم را توجیه و تبرئه کنم. فکر می کنم بعد از این رابطه ی ما آرام تر خواهد بود، با درک بیش تر... بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

باید یک عالمه بخوابم، مثلا هزار سال...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

من فکر می کنم آدم های درون گرا به بهشت می روند؛ به خاطر تمام چیزهایی که می شد گفت، ولی نگفته اند...

بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 86 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33

دومرتبه یک عده نشسته اند و از گرفتن اسکار و فلان، در پوست خود نمی گنجند... فیلم های فرهادی، خوش ساخت اند، قبول. اما بازنمایی یا وانمود چه چیزی است؟! این، خوش حالی دارد؟! چند قرن بگذرد تا در مورد غفلت جمعی ما در این برهه از تاریخ به عنوان انحطاط فرهنگ عمومی، نوشته شود و چه درس ها که گرفته نشود... جامعه ی شبه روشن فکر طبقه ی متوسط از فرط انزجار از حاکمیت، افتاده به دامان چه؟! و که؟! آیا "رسانه" (در انواع و اقسام و نمودهای بسیارش در این عصر)، وظیفه ای جز "پنهان کردن تضادهای خودخواسته و آشکار کردن اشتراکات خود خواسته" دارد؟! ما هنوز فکر می کنیم رسانه ها و دنیای فرهنگی رسانه ای (اعم از جوایز و جشنواره ها) برای رضای خدا موش می گیرند؟! و مطامع شان در رسیدن حق به حق دارها تعریف شده است؟! فتامل جدا... بحران های من...
ما را در سایت بحران های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4crisisesb بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 6:33